روایت ساخت واژه‌ی گفتمان توسط داریوش آشوری

روایت ساخت واژه‌ی گفتمان توسط داریوش آشوری

  • نشان کردن
  • لایک
  • لینک
  • داستان پیدایش «گفتمان» در ذهن من، در برابر واژه‌ «discourse» در انگلیسی (یا اصل فرانسوی آن(discours) این بود که حدود بیست سال پیش در آمریکا کار ویراستاری مجله‌ای به نام ایران‌نامه را در دست داشتم. آقای حمید عضدانلو که آن زمان در آمریکا دوره‌ دکترا در یکی از رشته‌های علوم اجتماعی را می‌گذراند و روی همین مفهوم «دیسکورس»، با کاربرد آن نزد میشل فوکو، تز دکتری می‌نوشت، مقاله‌ای در‌این‌باره برای آن مجله فرستاد. برخورد با این مقاله من را برانگیخت که برای آن به فارسی برابرنهادی بیابم.

    واژه‌‌های «دیسکور» و «دیسکورس»، از ریشه‌ لاتینی، در زبان‌های فرانسه و انگلیسی کاربرد دیرینه دارند؛ اما میشل فوکو به آن بار معنای جامعه‌شناسانه‌‌ای داد که بیان‌کننده رابطه‌ گونه‌های نهادینه‌ گفتار با نظام اجتماعی و روابط قدرت در جامعه است. این مفهوم در پنجاه‌ سال‌ گذشته به صورت یکی از مفهوم‌های کلیدی در علوم انسانی درآمده است. باری، این واژه، اگرچه روزگاری برابرنهاده‌ای تراویده از قلم من بوده است، امروز از آنِ زبان فارسی است. هم در بدنه‌ زبان‌مایه‌ علمی آن جذب شده است و هم در فضای همگانی آن. آن هم نه‌تنها در ایران که در افغانستان و گویا در تاجیکستان هم؛ و مانند هر واژه‌ دیگری سرنوشت تاریخی خود را دارد که به‌‌هیچ‌روی دیگر ربطی ندارد به کسی که نخستین‌بار آن را پیشنهاد کرده است. «کژروی»ها در کاربرد معنایی واژه‌ها هم رفتارهایی است که منطق زبان‌شناختی خود را دارد و توجیه‌کردنی یا چشم‌پوشیدنی است. گذشته از این، اگر پیشنهاد واژه‌ تازه‌ای بتواند مایه‌ پشیمانی باشد، گناهان من بسیار سنگین‌تر از اینهاست؛ زیرا که بیش از دو، سه هزار واژه‌ ترکیبی و اشتقاقی را از دل ساختار واژگانی فارسی بیرون کشیده و شناسانده‌ام. دست‌کم چند صد یکان از این واژگان پیشنهادی امروز در زمینه‌های گوناگون به کار می‌رود، از روان‌شناسی و روان‌پزشکی گرفته تا اقتصاد و علوم سیاسی و جامعه‌شناسی و فلسفه و ده‌ها رشته‌ علمی و فنی. از‌جمله برخی از آنها در علوم مهندسی و طبیعی هم. من گه‌گاه بسامد برخی از واژگان پیشنهاد‌شده در فرهنگ علوم انسانی را که پیش‌از‌آن در زبان فارسی به کار نرفته بوده‌اند و نخستین بار از راه این فرهنگ شناسانده شده‌اند، بر روی موتور جوینده‌ گوگل دنبال می‌کنم. برای بخش بزرگ و رو به افزایشی از آنها از یک، دو شاهد گرفته تا ده‌ها و صدها و هزاران و گاه چند ده ‌هزار گواه کاربرد پدیدار می‌شود. من این واژه‌های ترکیبی و اشتقاقی را به نام خود نشانه‌گذاری نکرده‌ام؛ اما مشت کوچکی از خروار آنها را، برای نمونه، یاد می‌کنم که بسامد آنها را می‌توان روی جوینده‌ گوگل سنجید: گفتمان، روان‌پارگی، آتش‌بارگی، گزین‌گویه، برون‌سپاری، سرنمون، پیکربندی، رسانشی، همتافت، پراکنش، رواداری، جهان‌روا، ایده‌باوری، درس‌گفتار، سازمایه، کشایند، جامعگی، حسانی، حسانیت، زادآوری، زیست‌مایه، زبان‌مایه، نام‌انگاری ... .

    من در واژه‌سازی از روش‌ها و مایه‌ها و مدل‌هایی که دانشوران و کوشندگان فرهنگی دو، سه نسل پیش از من فرا آوردند، بهره گرفته‌ام و از ایشان بسیار چیزها آموخته‌ام؛ اما در جایگاه یک شاگرد سپاسگزار و وفادار بی‌کار ننشسته‌ام و در راستای پیشبرد آرمان ایشان که توانمند‌کردن زبان فارسی برای پاسخ‌گویی به چالش‌های دنیای مدرن بوده است، بسی بر دستاوردهای ایشان افزوده‌ام و امروز با پشت‌سر‌گذاشتن بیش از چهل سال کار و کوشش و تألیف چند فرهنگ و چند کتاب در باب مسائل زبانی و فرهنگی‌مان، با همه رنج‌هایی که کشیده‌ام و تنگناهایی که برای انجام چنین وظیفه‌ خودگزیده‌ای با آنها روبه‌رو بوده‌ام، کاری کرده‌ام که هیچ جزئی از آن جای پشیمانی ندارد؛ از‌جمله ساختن واژه‌ گفتمان که در زبان بخش بزرگی از اهل علوم انسانی با بار یک مفهوم علمی استوار در جای خود ایستاده است.

    داریوش آشوری


    کلمات کلیدی:

    نویسنده‌ی اثر: