نقد نظریه ایرانشهری سید جواد طباطبایی، حسن قاضی مرادی
ایرانشهری چیست؟
حسن قاضی مرادی، پژوهشگر و نویسنده در یادداشتی به نقد نظریه ایرانشهری سید جواد طباطبایی پرداخته است. بخش نقد او را وامینهیم و آن بخشی را که اشاره ای به ایده ایرانشهری است، نقل میکنیم؛
1- هدف از این نوشته، در درجه نخست، نه نقد آرای سید جواد طباطبایی در این یا آن کتاب او، بلکه طرح مباحثهای با مخاطبان آثار اوست با پرتوافکندن بر برخی از موضوعات پروژهای که به نظر میرسد او با این آثار پیش گرفته است. منظور از این آثار، به ویژه دو جلد ـ در سه مجلد ـ تاکنون منتشر شده از مجموعه تأملی درباره ایران است که محتوایشان را تأملات ابزاری میخوانم، زیرا آنها را پشتوانه نظری پروژهاش میدانم. این دو جلد شامل بخش نخست، دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران(1380) و دو بخش جلد دوم مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی(1385) و نظریه حکومت قانون در ایران(1386) اند. در عین حال به ضرورت، داوریهایی درباره تحولات اندیشه سیاسی ایران از دوران باستان تا دوران معاصر در آثار پیش از انتشار تأملات طباطبایی وجود دارند که آشکارا در خدمت این پروژهاند، اما مشخصا در این دو جلد از مجموعه تأملات است که میتوان جلوههایی از پروژه او را یافت.
2- به جز جلد نخست این مجموعه ـ که به نظر میرسد همچون مقدمهای برای کل مجموعه تأملات شامل بررسی سیر زوال عمومی جامعه ایران از صفویان تا قاجاریان است ـ دو بخش جلد دوم تبیینی از تحولات اندیشه سیاسی از جنگهای ایران و روسیه در زمان فتحعلی شاه تا استبداد صغیر در زمان محمدعلی شاه را در بر میگیرد. نقطه اوج این دوران انقلاب مشروطه است که ویژگیهای فکر سیاسی در آن، کانون توجه طباطبایی است. در «تأملات» طباطبایی سیر تحولات اندیشه سیاسی در آثار و فعالیتهای سیاسی و فکری سه گروه از عاملان سیاسی ـ روشنفکران، که در مجموع تجددخواهاند، دولتمردان مصلح و رجال اصلاحطلب و نیز روحانیت مترقی (روحانیت مشروطهخواه) ـ دنبال میشود. این سه گروه عاملان در پروژه اویند. با سنجش بررسی طباطبایی از آثار و فعالیتهای این سه گروه، در واقع نقش عاملان سیاسی در پروژه او شناخته میشود. به علاوه پروژه او شامل مؤلفههای ساختار فکری ـ مثلا دو مؤلفه مهم آن، نخبهگرایی و دولتگرایی ـ است.
3- دو محور اصلی اندیشه ایرانشهری، #شاهآرمانی و به هم برآمدگی یا #وحدتدینودولتاند. از نظر طباطبایی مفهوم بنیادین اندیشه سیاسی ایرانشهری، شاه آرمانی دارای فرّه ایزدی است. او بر این عین شریعت و نه مجری آن بودن شاه آرمانی تأکید دارد. از اینجاست دومین محور اصلی اندیشه سیاسی ایرانشهری که وحدت پادشاهی و دیانت است. از نظر طباطبایی، نظریه توأمان بودن دین و سیاست، بنیادیترین مفردات اندیشه سیاسی ایرانشهری بود. همین اندیشه بود که به سیاستنامههای دوره اسلامی ـ یعنی دورهای که در واقعیت تاریخی سلطنت مطلقه در قدرت بود ـ راه یافت.
🔺 منبع؛ سایت خبرگزاری مهر؛
«یادداشتی از حسن قاضی مرادی؛ تخیلات طباطبایی درباره اندیشه ایرانشهری»