پاسخ امام معصوم به کسی که با ترک تجارت و رو آوردن به عبادت در آخر عمر قصد عاقب به خیری داشت

پاسخ امام معصوم به کسی که با ترک تجارت و رو آوردن به عبادت در آخر عمر قصد عاقب به خیری داشت
  • نشان کردن
  • لایک
  • لینک
  • نه تنها متأسفانه صله ارحام از متن زندگی به حاشیه رانده شده است، بلکه معاشرت‌ها نیز تحلیل رفته است. علل و عوامل این پدیده‌ی ناپسند بسیار است، از بزرگی‌ها شهرها و ترافیک گرفته، تا تورم و گرفتاری‌های متعدد، تا کم شدن علاقه‌ها و در اولویت قرار گرفتن منافع و لذت‌های شخصی و زودگذر و کاذب ...، و البته تکنولوژی و ایجاد امکان ارتباط سریع در فضای مجازی نیز به کمک سایر عوامل کاهش ارتباطات و معاشرت‌ها آمده است.

    امروزه یک جوان، در فضای مجازی، از حکمت و فلسفه و سیاست می‌گوید، تا عشق و عاشقی و جوک و ...، اما نمی‌تواند حتی دو دقیقه با اعضای خانواده‌اش ارتباط برقرار کند و اگر به معاشرت اجتماعی بپردازد، سریعاً منفعل شده و حتی پرخاشگری می‌کند – امروزه جوانان به رغم تظاهرشان، بسیار منزوی هستند؛ و ای کاش هر جوانی با خود تصمیم بگیرد که این فضا را – دست کم برای خودش – تغییر دهد. زمانی را برای ارتباط و گفتگو با اعضای خانواده اختصاص دهد – زمانی را برای عبادت بزرگ صله ارحام بگذارد – تلفنی هم که شده، جویا احوال شود، با دیگر گفتگو و داد و ستد کند و خود را از این زندان دیجیتالی رها کند.

    مبحث ذیل، اگر چه کوتاه است، اما اشاره‌ی دقیق و ظریفی است به تحلیل رفتن عقل انسان، به دلیل کاهش معاشرت.

    آیت الله حائری شیرازی:

    ... یک نفر تجارت را رها کرده [بود]. حضرت احوالش را پرسیدند. گفتند: ایشان عاقبت به خیر شده. فرمودند چه جوری عاقبت به خیر شده؟ گفتند که طلب‌هایش را وصول کرده، بدهی‌هایش را پرداخته، تسویه حساب با همه کرده، الآن دیگر رو به عبادت کرده است.

    حضرت فرمودند که: «بئس ما صنع». بسیار کار بدی کرده. [سپس فرمودند:] «علیَّ به». (بیاوریدش پیش من).

    او را آوردند. حضرت فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: خدا عاقبت‌مان را به خیر کرده، حالا دیگر استخوان سبک می‌کنیم، دیگر از کسی طلب نداریم، به کسی بدهی نداریم و حالا فارغ البال به عبادت مشغولیم.

    حضرت فرمودند: بد کاری کردی. گفت: چرا؟ فرمودند: نمی‌دانستی که «أنّ عقل الرجل بالتجاره‌»؟ (عقل انسان با تجارت رشد می‌کند) و ارزش عبادت انسان به مقدار عقل اوست؟

    دو تا مطلب [در اینجا هست]. عقل ضریب ارزش عمل است. راه رشدش را هم می‌فرمایند تجارت است. چرا تجارت را می‌فرمایند؟ [زیرا] تجارت، اصطکاکِ انسان به انسان است، [آن هم] نه اصطکاک یک انسان به یک انسان، [بلکه] اصطکاک یک انسان به هزار انسان.

    آدمی که تاجر است باید صد تا تاجری که رقیب هست از وسط دست اینها توپ را در بیاورد. اگر در بازی‌ها ۱۱ تا هستند، در اینجا ۳۰۰-۲۰۰ تا هستند. چه جوری بخرد از وسط اینها، چه جوری بفروشد، چه جوری مشتری جذب کند؟ پس مرتباً باید تدبیر کند.

    این حضور و فعالیت، رشد می‌دهد به عقل. زمینه رشد عقل اصطکاک دائم است. یعنی انسان به مجردی که تعطیل کند اصطکاک را، تحلیل می‌دهد عقل و فهمش را.

    کسانی که کم معاشرتند بعد از مدتی انسان احساس می‌کند عقل‌شان تحلیل رفته. هر چه که میزان معاشرت انسان کمتر می‌شود میزان حضور انسان در مسائل هم کمتر می‌شود. چرا؟ چون باید بیاید در میدان تا ورزیده شود. چگونه است که وقتی انسان ورزش می‌کند قوه می‌گیرد؟ یعنی اضطرار پیدا می‌کند به نیرو داشتن. وقتی نیرو خرج نکند نیرو کسب نمی‌کند. [باید] خرج کند تا بتواند کسب کند. پس عقلش را باید به کار بیندازد، خرج کند. [این] می‌شود ورزش عقل.

    پس تکلیف شرعی ورزش کردن و ورزیده کردن عقل است. یعنی عقلش را همیشه ورزیده نگه بدارد.

     

    منبع: ایکس شبهه

    کلمات کلیدی: