شعر نوشتهاند دلم را برای خونجگری
🏴
نوشتهاند دلم را برای خونجگری
بدون گریه، زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درختِ آبندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشهی راهِ سلوک عشّاق است:
توسلِ سحریّ و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری؟
به هر دری که زدم، باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است دربهدری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو، چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن... خودت که باخبری
همیشه خیرِ قنوت تو میرسد به همه
اگرچه نام مرا در نَوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمیکند اثری!
یگانه منتقمِ خونِ کربلا! برگرد
قسم به عمّهی مظلومهات، بیا! برگرد...
علیاکبر لطیفیان